در یک پارک زیبا نشسته اید و در حال استراحت و لذت بردن از آفتاب و هوای خوب هستید. ناگهان آسمان را ابرهای سنگین می‌پوشانند و باران شروع به باریدن می‌کند. باد تندی می‌وزد و طوفان راه می افتد. در همان روزی که اطمینان داشتید همه چیز خوب پیش می‌رود! حالا تصور کنید علم ثابت کند، تمام طوفانی که شاهد بوده اید، تاثیر بال زدن یک پروانه در آفریقا بوده است. بله، شگفت انگیز است.

این اصل نظریه آشوب است. نظریه ای که اثبات می‌کند جهان ما مانند یک ساعت در حال عملکرد است و اگر ذره‌ای جا به جا شود، همه ی عناصر این جهان تغییر خواهد کرد.

می‌توانیم در ذهن خودمان بسیاری از اتفاق های زندگی را مرور کنیم. دانه ای که به زمین انداخته ایم حالا درختی تناور شده است. پرنده ای که آزاد کرده ایم اکنون دسته‌ای پرنده را هدایت می‌کند. دری که محکم کوبیده‌ایم به جنگی بزرگ ختم شده است. حتی دروغ کوچکی که گفته ایم، انسانی را کشته است، بله ما هم در جهان آشوبی برپا کرده ایم.

شاید اگر اینچنین به جهان بیاندیشیم، به شکل دیگری زندگی کنیم. به شکلی که آشوب‌هایمان در جهان چیز های زیباتری بسازد. ما آغاز گر سلسله زشتی‌ها نباشیم بلکه مانند بارانی بهاری قطره ای باشیم در میان هزاران قطره دیگر که زندگی می‌بخشند.

فرض کنید در دهی دور پیرمردی یک دانه می‌کارد. گل‌های او بعد از رشد کردن دانه‌های بسیاری آزاد می‌کنند. دانه‌ها همراه با باد سفر کرده از سرزمینی به سرزمین دیگر می‌روند و چمن‌زاری از گل‌های رنگارنگ می‌سازند. این تاثیر را نه پیرمرد در نظر داشت، نه حدس می‌زد که کاشتن دانه کوچک او چنین تاثیر عمیقی بر جهان پیرامونش بگذارد. هر کدام ما این فرصت را داریم که در جهان خودمان و دیگران نقش پیرمرد را داشته باشیم. کاری که شما آغاز می‌کنید شاید تاثیر بسیار عمیق تر از آنچه فکر می‌کنید داشته باشد. به زندگی‌تان نگاه کنید. تصور کنید اتفاق‌های زندگیتان تا کجا می‌توانستند پیشرفت کنند؟ در ناباورترین لحظات می‌توانید احساس زیبایی را درونتان بیابید، بله شما آشوبی زیبا خلق کرده اید.

اگر به این نظریه باور داشته باشید تمام جهان شما سرشار از آرامش و زیبایی خواهد شد. آنوقت کمتر فریاد خواهید کشید، کمتر خودتان را اسیر مشکلات خواهید کرد. کارهای خوب بیشتری انجام خواهید داد. فقط تصور کنید که شما آن پروانه تنها در آفریقا هستید …