خیلی جالبه، تا حالا فکر میکردم آدم های بی پولی مثل ما همیشه مینالند و حسرت خیلی چیزها رو میخورند. اصلاً فکر نمیکردم یکی مثل تو که همه چیز براش فرآهمه، هر آرزویی داره فوراً برآورده میشه هم یه روز این طوری زانوی غم بغل بگیره و از زندگیش ناراضی باشه! آخه تو یکی دیگه چه مرگته؟
خودم میدونم شاید فکر کنی دیونهام ولی با اینکه همه چی دارم، اما یه جورایی همیشه حالم بده، هیچی خوشحالم نمیکنه. گاهی اینقدر کلافهام که بیخودی داد و بیداد میکنم، اگر بهانه میگیرم، یه چیزهایی میخوام که اصلاً لازمشون ندارم. عجیبه که مامان و بابام هم برای اینکه منو آروم کنن، هر چی میخوام برام تهیه میکنن، اما به جای اینکه خوشحال بشم، بدتر ناراحت میشم. از خودم لجم میگیره، سر در نمیارم موضوع چیه. دوست دارم بعضی وقت ها مامان و بابا سرم داد بزنند و دعوام کنند و جلو این کارهامو بگیرند. گاهی وقتها از خودم و بعضی از رفتارهام میترسم. کاش منم مثل تو بودم، بهت حسودیم میشه وقتی میبینم همیشه شاد و شنگول، کاش یکی کمکم میکرد تا از این حال بد خلاص بشم.
حال بد
حال بد این نوجوان به خاطر چیست؟ این گیجی و سردرگمی، این نارضایتی و دلخوری از کجا ناشی میشود؟ مگر نه اینکه همه جوره رفاه و آسایش برایش مهیاست، پول کافی در اختیارش است و با داد و فریاد و قدرت نمایی به هر آنچه که میخواهد میرسد، پس موضوع چیست؟
موضوع، نحوه برخورد و روش تربیت سهلگیرانه والدین اوست. والدین به نوجوانان خود اجازه میدهند حد و مرزها را بشکنند و همیشه پیروز میدان جنگ و بحث و جدلهای خانوادگی باشند. والدینی که با ساده گرفتنهای بیرویه اقتدار و توانایی های خود را زیر سوال میبرند و کنترل امور زندگی را به دست فرزندانشان به خصوص نوجوانان ناآگاه میدهند، ممکن است ناآگاهانه موجب بروز چنین احساسات ناخوشایندی در فرزندانشان بشوند. این والدین معمولاً از جر و بحث و اختلاف میترسند و برای جلوگیری از آن خیلی سریع به خواستههای نوجوانان خود تن میدهند، غافل از اینکه این اختلافات میتواند عاملی برای رشد فرزندانشان باشد. خانوادههایی که به فرزندانشان فرصت اظهار نظر و بحث و مجادله میدهند و ترسی از اختلافات سطحی و زودگذر ندارند. قطعاً روابط دوستانهتری با یکدیگر دارند، مهم نیست که اختلاف بر سر چیست، مهم این است که بچهها یاد بگیرند با دلیل و منطق به نتایج مطلوبتر برسند و آزادی را تجربه کنند.
نوجوانانی که برای رسیدن به خواستههایشان سر و صدا راه میاندازند و ظاهراً مایلند کنترل همه چیز را در اختیار بگیرند. بیشتر دچار ترس و نگرانی و اضطراب میشوند. آنها معمولاً خودشان میدانند که نباید برای هر چیزی المشنگه به پا کنند.
گاهی دوست دارند والدین مانع آنها بشوند یا دلشان میخواهد پدر و مادر راه کنترل کردن خود را به آنها بگویند، زیرا خیلی وقتها احساس گناهی که بعد از چنین رفتارهایی دارند آزاردهندهتر از نرسیدن به خواسته هایشان است. آنها دوست دارند با خیال راحت به بزرگترهای خود اعتماد کنند و برای انجام کارها و تصمیمگیریهایشان به اقتدار والدینشان احتیاج دارند.
نوجوانان به طور طبیعی میدانند که آمادگی لازم برای خیلی کارها را ندارند، برای همین بعضی وقتها دوست دارند که والدین کجخلقیها و بدرفتاریهایشان را کنترل و مهار کنند. آنها به راهنماییهای آنها به راهنماییهای خردمندانه پدر و مادر نیازمندند حتی گاهی از اینکه پدر و مادر به راحتی تسلیم رفتارهایشان میشوند ناراحت و نگران میشوند.
ملاک علاقه به فرزند
متاسفانه خیلی از والدین ملاک علاقه و محبت خود به فرزندانشان را برآورده کردن خواستههای معقول و نامعقول آنها میدانند. این والدین با کوتاه آمدن و نادیده گرفتن رفتارهای نادرست و پاسخهای مثبت دائمی به خواسته های فرزندان خود به آنها اجازه نمیدهند که مزه ناکامی و تلخی را بچشند تا بتوانند لذت آرامش را بعد از کمی سختی و شور و هیجان را بعد از کمی محرومیت با صبر و تحمل تجربه کنند. به همین دلیل این نوجوانان هرگز راضی و خوشحال نیستند چون قدر و ارزش هیچ چیز را نمیدانند.
اگر تا به حال مسیری اشتباه را برای تربیت فرزندان به خصوص نوجوانان خود در پیش گرفته اید و عادتهای رفتاری نادرست را در آنها ایجاد کرده اید که وضعیت زندگی خانوادگی شما را از حالت تعادل خارج کرده، هنوز هم میتوانید الگوهای رفتاری مفید و اثربخشی را برای ایجاد تغییرات اساسی در زندگی خانوادگیتان جایگزین آنها کنید. شما میتوانید مقتدارانه در مسیر صحیح گام بردارید تا خانوادهای موفق داشته باشید.
چه باید کرد؟
قبل از هر چیز لازم است به خاطر ناآگاهی و اشتباهاتتان در امر تربیت فرزندانتان احساس گناه نداشته باشید. بعد از آن اگر برای ایجاد تغییر مجبور شدید کمی سختگیری کنید، نگران نشوید. بدون ترس از این که مبادا محبوبیتتان را نزد فرزندان خود از دست بدهید، لازم است گاهی با آنها مخالف کنید و از نه گفتن به آنها نهراسید. اگر برایتان مقدور است انجام خواسته هایشان را کمی به تعویق بیاندازید. تا صبر و تحمل را در آنها تقویت کنید. در برابر بدرفتاریها و لجبازیهایشان مقاومت کنید و به راحتی تسلیم نشوید، در صورت لزوم آنها را از دسترسی به لوازم مورد علاقه شان محروم کنید، اتفاقی نمیافتد اگر برای مدتی و تا زمان تصحیح رفتار نادرستشان، تلویزیون، کامپیوتر و یا لوازم مورد علاقه شان را از آنها بگیرید. ممکن است داد و فریاد کنند و قشقرق راه بیاندازند، شاید قهر کنند و… اما کمی صبر داشته باشید. آنها حتماً با وضعیت جدید کنار میآیند و کمکم آرام میشوند. شک نکنید که وقتی شما دوباره امور را در دست بگیرید آنها بیشتر احساس امنیت میکنند. به جای بحث و جدلهای همیشگی با ایجاد فرصت و فضای مناسب شرایط را برای گفتگو و اظهار نظرهای منطقی فرآهم کنید. به این ترتیب میتوانید اقتدار از دست رفته خود را که موجب عدم تعادل در خانواده شده، دوباره بدست آورید. اگر دیر بجنبید زمانی میرسد که متوجه میشوید شما از دور خارج شدهاید و دیگر هیچ اختیاری در زندگی ندارید و فرصت را برای تغییر نیز از دست دادهاید. البته فرآموش نکنید که این کار تنها در صورتی نتیجه مطلوب خواهد داشت که پدر و مادر هر دو باهم هماهنگ باشند و در روش تربیتی خود ثبات داشته باشند تا نوجوانان بیشتر به آنها اعتماد کنند. ثابت قدم بودن در روش برخورد با نوجوانان به شکل گیری رفتارهای صحیح و با دوام در آنها کمک میکند.
درست است که مهمترین وظیفه والدین در قبال فرزندان مراقبت و محافظت از آنهاست، اما گاهی وقتها برای حمایت و آماده کردن آنها برای زندگی، کمی سختگیری منصفانه لازم است! بگذارید نوجوانتان برای درک بهتر خودش گاهی ناخوشی را تجربه کند. به این ترتیب وقتی فرزند نوجوان شما به جوانی و بزرگسالی برسد حتماً به خاطر آنکه او را از سردرگمی نجات داده اید قدردان شما خواهد بود.
منبع: مجله دانشمند