روشن است که هر چیزی با داشتن “مشخصه”؛ ضریب دسترسی کامل و یا دست‌کم بالاتری خواهد داشت. منظورم به کارگیری نمادهای تشخیصی ابتدا با هدف ذاتی تشخیص و دوم با هدف تشویق است. لازم نیست بایگان باشید. نیاز نیست حسابرسی کنید. اینجا می‌خواهیم آن را به “مطالعه” بسط دهیم. می‌دانیم می‌دانید اما همراه هم تاکید کنیم.

کتاب‌خوان باشید و بدون احساس افت و افول؛ اشاره‌گر کتاب داشته باشید. انیشتین با تمام نبوغش شماره حفظ نکرد. شما هم ذهن‌تان را درگیر حفظ شماره‌ها نکنید حتی شماره‌ی تک یا چندرقمی صفحات یک کتاب. برای تقویت حافظه راه‌های دیگر و بهتر هست. چه همیشه و چه گهگاه؛ نام نویسنده و یا اصلا خود کتاب از خاطرتان می‌رود و این غیر طبیعی نیست. می‌دانید که موجودی هستید که سامانه‌ی خاص و پیچیده‌ی ذهنی‌اش، از قوانین و الگوهای حساب شده‌ای پیروی می‌کند که فراموشی نیز جزوی شگفت و مسلم در آن است. خطر موقعی است که این جزو از کنترل خارج شود و حالا فرض ما بر کارکرد طبیعی و موقعیت بی‌خطر است.

هر کتابی که خواندنش تمام شد برایتان رویدادی خاص باشد که آن را با نماد بیرونی هر چند کوچکی، نشان کنید. تا لحظات متعدد دیدار داشته باشید. مثلا فیش‌نویسی نام کتاب و نویسنده، و خلاصه‌ای از موضوع کتاب، سودمند است. که البته اگر از دوران دانشجویی فاصله گرفته باشید و یا به مطالعه‌ی پژوهش‌محور بی‌علاقه باشید این گزینه بی فایده است. برای هر کتاب، بریده‌ی کاغذی گذاشتن و چسباندنش به جایی دلخواه را شاید بهتر بتوانید.

هر بار با دیدن عناوین، خفته‌ای زیبا در ذهنتان بیدار می‌شود که بنا به چقدر و چرا کتاب‌خوان بودن‌تان؛ میزانی از تجربه و تجسمی شعف‌انگیز برایتان ارمغان به می‌آورد. نشان‌ها گاهی گم می‌شوند. اشکال ندارد. پیدا می‌شوند و با هم از نو “دیدار” می‌خوانید!